ملکه گل ها
Submitted by LibraryCall on Tue, 05/02/2023 - 12:57pmAudio File:
Transcript:
This story is called
ملکه گل ها
this is a library call adaptation and recording
روزی روزگاری، دختری مهربان در کنار باغ زیبا و پرگل زندگی می کرد، که به ملکه گل ها شهرت یافته بود. چند سالی بود که او هر صبح به گل ها سر می زد، آن ها را نوازش می کرد و سپس به آبیاری آن ها مشغول می شد. مدتی بعد ، به بیماری سختی مبتلا شد و نتوانست به باغ برود. دلش برای گل ها تنگ شده بود و هر روز از غم دوری گل ها گریه می کرد. گل های باغ هم خیلی دلشان برای ملکه گل ها تنگ شده بود. دیگر کسی نبود آن ها را نوازش کند یا برایشان آواز بخواند.
روزی از همان روزها، کبوتر سفیدی کنار پنجره اتاق ملکه گل ها نشست.