گودیگک زیبا

This story is called گودیگک زیبا this is a LibraryCall adaptation and recording. بود نبود یک دخترزیبا، باسلیقه ، ومهربان بود اطاق دخترک کوچک و زیبا خیلی مقبول منظم بود. به درس های خود زیاد توجه میکرد.کتاب هایش پاک و منظم بود. این دخترک مهربان یک گودیگک زیبا داشت که زیاد دوستش داشت. هروقت با گودیگک خودحرف میزد. روزی ازروزها دوستان دخترک زیبا ومهربان به خانه آمدند وبه اطاق دخترک کوچک رفتند وبه بازی کردن مشغول شدند.. مادردخترک زیبا برای دوستان دخترش کیک پخته کرده بود. ازدخترک زیبا خواست تا همرایش کمک کند.دختر زیبا همرای مادرش کمک کرد تا کیک ومیوه ها را نزد دوستانش ببرد. یک دوست دخترک زیبا گفت: گویگک ات خیلی زیباست .میتوانی ان رابرایم بدهی تا با آن بازی کنم . دخترک زیبا گفت:درست است. امامواظب باش آن را نشکنانی چون من گودیم را زیاد دوست دارم . دخترک زیبا گودیگک اش راگرفت وبه دوستش داد. ناگهان گودیگک ازدست دوستش افتاد وشکست. وقتیکه دخترزیبا این صحنه را دید خیلی حیگرخون شد. وشروع کرد به گریه کردن، وگفت:چرا این کاررانجام دادی؟ دوستش خیلی غمگین شد. مادردخترک زیبا ازش معذرت خواهی کرد. وقتیکه دوستانش رفتند مادردخترک زیبا نزدش آمد به دخترک زیبا گفت:تو نباید کار را انجام میدادی با دوستانت رفتاربد میکردی. وقتیکه به بازاربروم یک گودیگک دیگربرایت میگیرم . دراین وقت دخترک زبانزد دوستانش رفت وعذرخواهی کرد وگفت:خیلی ببخشید. وقتیکه دوست دخترک زیبابه خانه رفت خیلی غمگین بود.مادرش پرسید! چراغمگینی دخترم؟ گفت من یکی ازبهترین گودیگک دوستم را شکستاندم.مادرش گفت: نگران نباش! بیا بازار برویم آنها تمام دوکان های اسباب بازی را دیدند اینکه شبیه همان گویگک راپیداکردند.وخریدن دوست دخترک زیبا گودیگک را تحفه کرد.ونزد دخترک زیبا رفتند. وقتیکه دخترک زیبا تحفه را بازکرد دید یک گودیگک زیبا همانند گودیگک قبلی اش است.خیلی خوشحال شد وازدوستش تشکری کرد.وگفت خیلی و ببخشید من آنروزخیلی عصبانی بودم امیدوارم مراببخشی .دراین وقت دخترک زیبا دوستش رابغل کرد وبوسید. ما نباید بخاطر یک اتفاق کوچک دوستان خود را خفه بسازیم . This story is called گودیگک زیبا this is a LibraryCall adaptation and recording.